دیوانه ای در شهرم و روزها مثل اندیشمندی در تیمارستان

شب ها
مثل دیوانه ای در شهرم
و روزها
مثل اندیشمندی در تیمارستان
و یادم نیست
این سطرها را
شب نوشته ام
یا روز

در همین شعر
و لابه لای همین سطرها
زنی پنهان است
که شعرهای نانوشته ام را
در کف دستش نوشته است
و با مشت های بسته
با من
گل یا پوچ بازی می کند

نمی رویم ؟
کمی صبر کن
باران بگیرد
می رویم

شعر شب ها مثل دیوانه ای در شهرم و روزها مثل اندیشمندی در تیمارستان

در ادامه بخونید » چیزهایی هست که نمیدانم،میدانم

شاعر » واهه آرمن

ارسال شده در ۲۲ خرداد ۱۳۹۹
  • اشتراک گذاری :
  • 40

    لینک دوستان

    دیدگاه ها

    guest

    0 نظرات
    بازخورد (Feedback) های اینلاین
    مشاهده همه دیدگاه ها

    از سراسر وب