دروازه ها دوباره هرگز باز نخواهند شد؟

و همه اش همین؟

و دروازه ها دوباره هرگز باز نخواهند شد؟

و باد و غبار به دور لولاهای زنگ زده در خواهند چرخید و ترانه های اکتبر به ناله خواهند افتاد،

وای – چرا، وای – چرا؟

و تو به کوه نگاه خواهی کرد

و کوه به تو نگاه خواهد کرد

و تو آرزو خواهی کرد که کوه بودی

و کوه اصلا هیچ آرزویی نخواهد کرد؟

همه اش همین؟

دروازه ها دوباره هرگز،هرگز باز نخواهند شد؟

فقط باد و غبار

و لولاهای زنگ زدۀ در و اکتبر نالان

و وای – چرا، وای – چرا، در برگ های خشک نالان.

همه اش همین؟

هیچ چیز در هوا نیست جز ترانه ها

و هیچ ترانه خوانی، هیچ دهانی که بلد باشد ترانه ها را؟

تو به ما می گویی زنی با درد دل این را به تو گفته است؟

همه اش همین؟

دروازه ها دوباره هرگز باز نخواهند شد؟

نویسنده: کارل سندبرگ

بیشتر بخوانید: با گذشت زمان،دیگر عشق نمی‌ورزیم

مترجم:کامیار محسنین

ارسال شده در ۳ خرداد ۱۳۹۹
  • اشتراک گذاری :
  • 21

    لینک دوستان

    دیدگاه ها

    guest

    0 نظرات
    بازخورد (Feedback) های اینلاین
    مشاهده همه دیدگاه ها

    از سراسر وب