ادبیاتاشعار ایرانی
وقتی شبانه چون روحی عریان میآیی

بی هیچ نام میآیی
اما تمام نامهای جهان باتوست
وقت ِ غروب،
نامت دلتنگیست
وقتی شبانه چون روحی عریان میآیی،
نام تو وسوسه است
زیر ِ درخت سیب،
نامت حوّاست
و چون به ناگزیر
با اولین نفس که سَحَر میزند میگریزی،
نام گریزناکت،
رویاست…
شاعر : حسین منزوی