ادبیاتاشعار بین المللی
همیشه چشمانت دو چشمهاند در خوابهایم

همیشه چشمانت
دو چشمهاند در خوابهایم
و همین است که
صبح که شعرم بیدار میشود
میبینم بسترم سرشار از گُلِ عشقِ توست و
نمنم گیاه و سبزینه.
عشق تو آفتاب است؛
آنگاه که
درونم طلوع میکنی و میبینمت.
آن هنگام هم که میروی، نمیبینمت.
سایهی تنم میشوی و ابر خیالم
پا به پایم راه میافتی و
همراهم میشوی
شعر همیشه چشمانت دو چشمهاند در خوابهایم
بیشتر بخوانید » همه چیز هنوز درهم است و درهم میآمیزد