پسرم…او به دریا رفت

تمام طول روز در باد و مِه،

موج ها روانه ساخته اند نوک های توفنده اشان را

به سمت صخره های پایدار.

پسرم… او به دریا رفت مدت ها و مدت ها قبل

طره های قهوه ای از زیر کلاهش به بیرون می لغزید

نگاهم کرد با آن چشمان آبی و پولادین

آراسته، راست قامت، و راست، به دورها قدم گذاشت

پسرم… او به دریا رفت.

تمام طول روز در باد و مِه،

موج ها روانه ساخته اند نوک های توفنده اشان را

به سمت صخره های پایدار.

پسرم…او به دریا رفت

نویسنده: کارل سندبرگ

بیشتر بخوانید: درونم جانوری هست،چنگ می‌اندازد بر قلبم

مترجم:کامیار محسنین

ارسال شده در ۳ خرداد ۱۳۹۹
  • اشتراک گذاری :
  • 17

    لینک دوستان

    دیدگاه ها

    guest

    0 نظرات
    بازخورد (Feedback) های اینلاین
    مشاهده همه دیدگاه ها

    از سراسر وب