توماس ترانسترومر

  • ادبیاترویایی پرشورتر دید اما بیدار نشد

    رویایی پرشورتر دید اما بیدار نشد

    روشنی روز برچهره‌ای تابید که خواب بود رویایی پرشورتر دید اما بیدار نشد تاریکی برچهره‌ای تابید که می‌رفت در میان دیگران در نورهای بی‌قرار خورشید پُرتوان تاریک شد ناگهان، گویی از رگبار دراتاقی ایستاده بودم که تمام لحظه‌ها را در بر داشت موزه‌ی پروانه‌ها بااین حال خورشید همچنان شدید بود که بود قلم‌موهای بی‌قرارش جهان را نقاشی می‌کرد...

    بیشتر بخوانید »
  • ادبیاتدکلِ ماه پوسیده و بادبان مچاله شده

    دکلِ ماه پوسیده و بادبان مچاله شده

    دکلِ ماه پوسیده و بادبان مچاله شده مرغ دریایی مستانه بازبال می‌رود بر آب چارسوی سنگین اسکله ذغال شده بیشه‌ها در تاریکی خم می‌شوند بیرون بر پله‌ها. سپیده دم می‌کوبد و می‌کوبد بر دروازه‌های خارا سنگی دریا و جرقه می‌زند خورشید در جوار جهان . خدایان تابستانی با نفس‌تنگی در دود دریا کورمال می‌روند...

    بیشتر بخوانید »
  • ادبیاتمی توان شنید سم ضربه های صور فلکی

    می توان شنید سم ضربه های صور فلکی

    این جا ناگهان مسافر با آن بلوط عظیم کهن سال رو به رو می شود، هم‌چون گوزنی سنگ شده با شاخ‌های پهناور در برابر برج وباروی سبز تیره دریای سپتامبر. توفان شمال. اینک زمانی است که می رسند خوشه های سماق های وحشی، بیدار در تاریکی می توان شنید سم ضربه های صور فلکی را در اوج بر فراز درخت...

    بیشتر بخوانید »
دکمه بازگشت به بالا