تو زیاد عمر می کنی

  • ادبیاتداستان کوتاه تو زیاد عمر می کنی

    داستان کوتاه تو زیاد عمر می کنی

    داستان کوتاه نویسندگان جوان آن وقت ها حشر و نشر زیاد بود. مثلا همین کافه فیروز؛ روزهای دوشنبه آل احمد می آمد، شاملو همیشه بین رفتن به چاپخانه و سینماهای لاله زار که برایشان فیلمنامه می نوشت به این کافه می آمد برای استراحت. خیلی ها بودند. جدا از کافه، خانه هم جمع می شدیم.یکی از جاهایی که خیلی از بچه ها آنجا جمع می شدند خانه سیروس طاهباز بود. یعنی از اواخر دهه سی تا وقتی که طاهباز ازدواج کرد و حتی کمی بعد از آن آنجا پاتوق همیشگی…

    بیشتر بخوانید »
دکمه بازگشت به بالا