دیوانه
-
ادبیات
هرگز عاقل نشو همیشه دیوانه بمان مبادا بزرگ شوی کودک بمان6
هرگز عاقل نشو همیشه دیوانه بمان مبادا بزرگ شوی کودک بمان در اندوه پایانی عشق توفان باش و این گونه بمان...
بیشتر بخوانید » -
ادبیات
دیوانه ای در شهرم و روزها مثل اندیشمندی در تیمارستان
شب ها مثل دیوانه ای در شهرم و روزها مثل اندیشمندی در تیمارستان و یادم نیست این سطرها را شب نوشته ام یا روز در همین شعر و لابه لای همین سطرها زنی پنهان است که شعرهای نانوشته ام را...
بیشتر بخوانید » -
ادبیات
احساس میکنم که پس از مرگ عاقبت یک روز دیوانه میشوم
انگار مدتی است که احساس میکنم خاکستری تر از دو سه سال گذشتهام احساس میکنم که کمی دیر است دیگر نمیتوانم هر وقت خواستم در بیست سالگی متولد شوم انگار فرصت برای حادثه از دست رفته است از ما گذشته است که کاری کنیم کاری که دیگران نتوانند...
بیشتر بخوانید »