رقص

  • هزاران واژه به رقص درآمده اند

    بانوی من! در دفتر شعرهایم که برگ برگش در شعله می سوزد هزاران واژه به رقص درآمده اند یکی در جامه ای زرد یکی در جامه ای سرخ من در دنیا تنها و بی کس نیستم خانواده من … دسته ای از کلماتند من شاعر عشقی در به درم شاعری که همه مهتابی ها و همه زیبارویان می شناسندش من تعابیری در باره عشق دارم که به خاطر هیچ مرکّبی خطور نکرده است خورشید که پنجره هایش را گشود لنگر کشیدم...

    بیشتر بخوانید »
دکمه بازگشت به بالا