حکم سرنوشت بوده‌ است

آی ابرکان سیاه،آوارگانِ جاودان به راه!
با دشت نیلگون،چون زنجیر دُر، کنون،
شتابان می‌روید،چون من که به تبعید،
از شمال محبوب،به سوی جنوب.

چه‌کس بیرون‌تان رانده؟
اِی زائران ناخوانده!
حکم سرنوشت بوده‌ است،
یا دستی بد سرشت؟
حسادتی پنهان،
یا افترای نیش‌دار رفیقان؟
و شاید جنایتی دیده‌اید،
که این رنج راه را بر خود خریده‌اید؟

نه،
شما دل‌گیر از کشت‌زاران بی‌حاصلید…
شما با شوق‌ها و رنج‌ها بیگانه‌اید،
شما جاودانه سردید،
جاودانه رها،
شما را نه وطنی‌ست،
و نه تبعیدی.

حکم سرنوشت بوده‌ است

بیشتر بخوانید: جهان را،جاودانه به فراموشی می‌سپارم

شاعر:میخائیل لرمانتاف

مترجم:حمید رضا آتش برآب

کتاب:شعر روس عصر طلایی و عصر نقره‌ای

ارسال شده در ۳۰ بهمن ۱۴۰۰
  • اشتراک گذاری :
  • 14

    لینک دوستان

    دیدگاه ها

    guest

    0 نظرات
    بازخورد (Feedback) های اینلاین
    مشاهده همه دیدگاه ها

    از سراسر وب